کوی ها و محله های قدیمی تبریز از دیرباز محل و ماوایی برای سالکان حق و شاعران نام آور بوده است و بی تردید تبریز به خاطر جای دادن عارفان و شاعران صاحب نام در دل خود ، جایگاه ویژه ایی را در بین شهر های دیگر کشورمان دار است . 

پس از انتشار مطلبی تحت عنوان"بندر مَهروبان در خلیج فارس" و آغاز پرونده ای در معرفی شهرها و آثارباستانی شهرهای زیبای ایران زمین که به منظور آشنایی هرچه بیشتر با شهرهای باستانی کشورمان و ترغیب شما عزیزان به ایران گردی و سفر به این شهرهای کمتر دیده شده، صورت گرفت؛ امروز از جنوبی ترین نقاط ایران به شمال غربی کشور سفر کرده و به تبریز می رسیم.

 هم اکنون که در ابتدای این سفر دور و درازیم و در منزلگاه دوم، امیدواریم به یاری خداوند باری تعال و به برکت این پروندۀ جذاب و پربار، هر روز بر توشۀ راه مان افزوده و بیش از پیش با ایران عزیزمان آشنا گردیم.

کوی ها و محله های قدیمی تبریز از دیرباز محل و ماوایی برای سالکان حق و شاعران نام آور بوده است و بی تردید تبریز به خاطر جای دادن عارفان و شاعران صاحب نام در دل خود ، جایگاه ویژه ایی را در بین شهر های دیگر کشورمان دار است .

هر چند برخی از آنان تبریزی یا آذربایجانی الاصل نبوده اند اما با این حال هر کدام به علتی به تبریز گذری داشته و به مرور زمان شیفته آن شده و در این مکان ساکن و طبق وصیت شان در تبریز به خاک سپرده شده اند

کوی سرخاب به جهت انتساب به شاعران نامی، ارج و قرب بسیاری در بین مردم داشته است به طوری که زندگی در آن و حتی دفن شدن در این کوی معروف، آرزوی بسیاری از بزرگان محسوب می شد. وجود اماکن، بنا ها، تکیه ها و مقابر معروفی چون ربع رشیدی، تکیه حیدر، بقعه عون بن علی، بقعه سید حمزه، صاحب الامر و سیّدابراهیم یا حظیره بابا حسن، حظیره بابا مزید، صفوه الصفا و مقبره الشعرا به تقدس و معروفیت آن افزوده است.

از مقبره الشعرا یا آرامگاه شاعران در سرخاب تبریز تا قبل از قرن هشتم نامی برده نشده است. قدیمی ترین کتبی که نام مقبره الشعرای تبریز را به صراحت نوشته است، تاریخ گزیده و نزهه القلوب حمد الله مستوفی است که در سال های 730 و 740 هجری قمری تالیف شده است. باید گفت که نام مقبره الشعرا سرخاب ظاهرا" پس از دفن شدن شاعران معروف قرن ششم مانند خاقانی و ظهیر و شاعرانی که بعد از آنها در آنجا دفن شده اند در کتب تاریخ و تذکره آمده و رفته رفته معروفیت یافته است. شهر تبریز پس از آن که در قرن ششم مرکز حکومت اتابکان آذربایجان شد، پناهگاه شاعرانی که زندگی آرام و آسوده ایی را دور از جنگ و نزاع می جستند گردید، خاقانی و ابوالعلا و فلکی از شروان و گنجه ، ظهیر فاریابی و شاهپور نیشابوری از خراسان به تبریز آمدند و در این شهر ساکن شدند و پس از مرگ، یکایک آنان در حظیره مخصوصی دفن شدند که این حظیره را در تاریخ و تذکره ها به عنوان مقبره الشعرا یاد کرده اند، شاعران دیگری نیز از عهد ایلخانیان تا ایلکانیان و دوره آق قویونلو در تبریز بودند و یا از نقاط دیگر به تبریز آمده و در این شهر در گذشته اند که غالبا در همین حظیره و در جوار خاقانی مدفون هستند.

مقبره الشعرا قبلا با نام های حظیره الشعر، حظیره القضاه، قبرستان سرخاب معروف و مشهور بوده است اما متاسفانه گذشت روزگاران و مهم تر از آن حوادث طبیعی چون سیل و زلزله، شکل ظاهری آن را از بین برده و آثاری از مقابر این بزرگان بر جای نمانده است. چنانچه طباطبایی صاحب کتاب اولاد اطهار که در سال 1294 هجری قمری تالیف شده، نوشته است که به علت زلزله های بسیار مخصوصا زلزله سال 1193 و بعد از آن در سال 1194 آثاری از آن به جای نمانده است. محقق بزرگوارجناب آقای عزیز دولت آبادی در مقاله زلزله های تبریزدرباره مزارات مقبره الشعرا نوشته اند: "با کمال تاسف از مزارات شهریاران شعر و ادب فارسی مثل خاقانی شروانی، اسدی طوسی، ظهیرفاریابی، مجیرالدین بیلقانی، حکیم قطران تبریزی، شاهپور بن محمد اشهری سبزواری، خواجه همام تبریزی و... کوچکترین نشانه و اثری نمی یابید."

عظمت و تقدس خاک سرخاب به جهت عارفان و شاعرانی که در آن مدفون هستند و نام ظاهری مقبره الشعرا که اثری از وجود خارجی آن نبود، جرقه ایی بود برای ساخت بنای یاد بوداین شاعران و عارفان سترگ، لذا در شهریور ماه 1350 هجری شمسی آگهی دعوت به مسابقه طرح یاد بود مقبره الشعرابه روزنامه های کیهان و اطلاعات و مجله یغما فرستاده شد و پس از طی مراحل اداری بالاخره طرح پیشنهادی آقای مهندس غلامرضا فرزانمهر انتخاب و عملیات عمرانی آن آغاز گردید. اکنون تحت لوای جمهوری اسلامی ایران و به همت اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی آذربایجان شرقی این مجموعه فرهنگی پذیرای میهمانان و گردشگران از داخل و خارج کشور می باشد.

 

 

کوی سرخاب

سُرخابْ یکی از محله‌های بزرگ و قدیمی شهر تبریز است. این محله در شمال شهر و درحوزهٔ استحفاظی منطقهٔ ۱ شهرداری تبریز واقع شده‌است. این محله درجوار کوه عون بن علی قرارگرفته‌ است.

کتابی که از این محل رسماً نام برده تاریخ بناکتی باشد که ضمن اشاره به سال وفات ظهیرالدین(598) و شاهفوربن محمد(600) می نویسد: "هر دو در پهلوی خاقانی در سرخاب مدفون اند و این کتاب در شوال 717 ه.ق تالیف یافته است."

نادر میرزا در تاریخ و جغرافیای دارالسلطنهٔ تبریز می‌نویسد:

"کوی و بستانی بزرگ است. به نام آن کوه(ی) خوانده‌اند که کوی به سفح آن است. این کوی مرتفع و مشرف بر همه شهر است. هوای این نیک و به اعتدال است. روزها به تابستان گرمتر بود که خورشید براین کوه خشک تابد. چون پاسی از شب بگذرد سنگها را گرمی برود و هوا نیک شود. خاک این کوی سخت و با ریگ مخلوط است. چون دیوارها نهند سخت تر گردد و به زمین آن رطوبت نبود. بساتین این کوه کمتر است. توت بیدانه و بادام و فندق و امرود آن نیکوست. کدخدای آن امروز میرزا جواد خان فرزند حاجی میرزا علی وکیل دیوانخانه و از خاندان بزرگ است که بدین نامه بیاید. بقعه مبارکه سید حمزه در این کوی است که زیارتگاه تمامی مردم شهر است و این بقعه در وسط این کوه‌است."

در نقشه دارالسلطنه تبریز که در سال 1297 ه.ق تهیه شده محلات:‌ امیرخیز، مهاد میهن، دروازه کجل، ویجویه، ینجران، نوبر، چهارمنار، شتربان و سرخاب مشخص و معین است و خانه ها و اماکن معروف هر محله نیز نام برده شده است.

جدول اماکن

 

 

ریشه نام محله سرخاب

تفاسیر زیادی در خصوص وجه تسمه نام این محله وجود دارد و در کتاب‌های تاریخی اشارات زیادی به آن شده است. از جمله این نوشته‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

نام این محله می‌تواند صفت و موصوف مقلوبی مرکب از دو کلمه «سرخ» و «آب» باشد. چون در زمان‌های بارندگی آب سرازیر شده از کوه عون بن علی که کوهی رسوبی و از خاک رس است، از این محله جریان می‌یافت، بدین نام خوانده شده باشد.

نام این محله می تواند از نام تیره‌ی سرخابلو گرفته شده باشد. تیرۀ سرخابلو از تیرۀ کوسه(خاصا)، طایفۀ کوسه‌لر ایل شاهسون بغدادی است.

نام این محله می‌تواند از نام طایفه سرخاب ایل عبدالملکی گرفته شده باشد.

 

کوه سرخاب

محله معروف کوی سرخاب تبریز نام خود را از کوه سرخاب گرفته است که پیش از اینکه محله احداث شود این کوه به حالت طبیعی وجود داشته است و بسیاری از حوادث تاریخی را نیز دیده است.

 

سرخاب در نظر شعرا

کمال خجندی در یکی از آثار خود درباره سرخاب چنین می‌نویسد:

تبریز مرا راحت جان خواهد بود پیوسته مرا ورد زبان خواهد بود

تا در نکشم آب چرنداب و کجیل سرخاب ز چشم من روان خواهد بود

سید جلال عضد نیز می‌گوید:

تا بریزاند تب غم را ز دل، سرخاب نوش بر سر سرخاب رو تا بنگری تبریز را

 

اماکن و بقاع و مقابر معروف سرخاب

بقعه عون علی

بقعه عون علی بر کوه سرخاب به قدری مشهور شده که کوه سرخاب را در بعضی موارد کوه عون علی خوانده اند و بقعه بر فراز بلند ترین نقطه از کوه سرخاب واقع است و سه اتاق و یک مقبره و دو میل و پنج ستون سنگی بزرگ دارد. در بنای بقعه سنگ سرخ کوه سرخاب و کمی هم آجر به کار رفته و ستونهای ایوان کبود رنگ است.

در اینکه عون از فرزندان علی علیه السلام است حرفی نیست چنانکه در ناسخ التواریخ می نویسند:‌ پسر یازدهم امیر المومنین علیه السلام عون است و مادر او اسماء بنت عمیس است. پسر دوازدهم امیر المومنین علیه السلام یحیی است و مادر او نیز اسماء بنت عمیس است...

به اتفاق جمع کثیری از اصحاب تاریخ حضرت عون بن علی با برادر خود زید بن علی با همراهی محمد بن حنیفه با سپاه اسامه با بیست و پنجهزار لشکر در مرتبه اول به شهر تبریز که در آن وقت مسمی به آذر آباد بود آمدند و بعد از جنگهای بیار اسامه و عون بن علی با جمع به شهادت رسیدند.

 

بقعه سید حمزه

این بقعه در کوی سرخاب تبریز، متعلق به «سیدابوالحسن حمزة بن حسن بن محمد بن حمزة بنامیرکا بن علی بن محمد بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن حسین بن محمد بن عبدالله بنمحمدالاعرابی بن قاسم بن حمزة بن موسی الکاظم» است. (ابن‌عنبه، 281-282) جد بزرگش ابوالقاسم حمزة بن موسی الکاظم، ساکن کوفه بود. نسل وی از دو فرزندش قاسم و حمزه در مناطق مختلف ایران پراکنده شده‌اند. سیدحمزه فرزند حسن درخواف خراسان متولد شد، اما از سال تولد، دوره کودکی و شرح حال اجدادش، چندان اطلاعی در دست نیست. با توجه به حضور چشمگیر شاخه ای از نسل محمدالاعرابی بن قاسم، در ناحیه توس، مشهد و هرات که اغلب از قرن پنجم ریاست و نقابت این مناطق را عهده‌دار بودند(بیهقی،2/594 – 596) می‌توان احتمال داد که سیدابوالحسن هم از همین خانواده باشد، ولی در شجره او افتادگی‌هایی واقع شده است.

سید حمزه، در عهد حکومت غازان‌خان مغول (694- 703ق.) جزء ندیمان سلطان بود و همواره در سفرها حضور داشت.(قاجار، 205) در سلطنتاولجایتو (703 – 716ق.)، سیدحمزه به صدرالدین ملقب شد و منصب دفترداری سلطان را بر عهده گرفت. از آنجا که تصاحب چنین مناصبی نیازمند طی مراحل تحصیل بالایی می‌باشد، وی این زمان، می‌باید در سنین جوانی و یا میان سالی باشد. با این فرض، تولد سیدحمزه در نیمه دوم قرن هفتم؛ یعنی حدود سال 660 تا 670 ق. روی داده است. در شوال711 ق. که سعدالدین ساوجی وزیر اولجایتو، به اختلاس متهم شد و به قتل رسید، سیدحمزه نیز که شیعه مذهب بود و از همدستان او به شمار می‌رفت، زندانی گردید. در زندان او را نابینا کردند، اموالش مصادره شد و اقوام و بستگانش، مورد شکنجه و آزار قرار گرفتند.( قاشانی، 129) وی در سال 714 ق. و به قولی 717 ق.(تبریزی، 74) در کوی سرخاب بر اثر اصابت تیری، کشته شد و در همان‌جا مدفون گردید.( سجادی، 87 ؛ قاجار، همان‌جا‌) در کتیبه موجود در مزار، که متعلق به سال 1313ق. است، وفات امامزاده را 617 ق. نوشته‌اند(سجادی، همان‌جا) که درست نمی‌باشد.

بقعه امامزاده، به عقیده برخی در همان سال 714 ق. توسط خود سیدحمزه بنا شده است و برخی نیز ساخت آن را به فرزندش سیدحسین نسبت می‌دهند. این بنا اوایل دوره صفوی هنگام اشغال تبریز توسط عثمانی‌ها تخریب شد. با روی کار آمدن شاه‌عباس اول صفوی و به دستور وی در سال 1007ق. تعمیراتی بر روی آن صورت گرفت.(تبریزی، 74- 75) این بقعه، درعهد شاه‌ سلیمان صفوی نیزتوسط میرزامحمدابراهیم ظهیرالدین، وزیر آذربایجان، که در این بقعه مدفون است، تعمیر شد و توسعه یافت. همچنین در سال 1279ق. به دستور ناصرالدین شاه فردی به نام رستم‌خان با انجام تعمیراتی به توسعه مزار پرداخت. (همو، 75، 89 –91 ) طبق کتیبه موجود در بقعه، آینه‌کاری آن در سال 1313ق. صورت گرفت و طی سال‌های 1333- 1334ش. از محل اوقاف ظهیریه نیز تعمیراتی در بقعه انجام شده است.(کارنگ،1/76 و84) عمارت مقبره که شکل ظاهری مقابر ایلخانی را دارد، شامل یک کفش‌کن، دهلیز و اتاقی کوچک به عنوان مسجد است که در آن حجاری و کاشی‌کاری صورت گرفته است. در سال‌های گذشته قرآنی منسوب به خط حضرت علی در بقعه وجود داشت که به واسطه آن، مردم توجه خاصی به این مزار ابراز می‌نمودند.(همو، 85 ؛ کربلایی تبریزی،1/213)

مزارهای مشهور در جوار سید حمزه عبارتند از: مزار امیه بن عمر و بن امیه، مقبره قائم مقام، مقبره مجذوبعلی شاه، مقبره عزیز خان مکری، مقبره ثقه الاسلام، مزار هفت خواهران، حظیره بابا حسن، حظیره بابا مزید.

 

مقبرةالشعرا

مقبرةالشعرا (آرامگاه شاعران) یکی از گورستان‌های تاریخی شهر تبریز است که در محلهٔ سرخاب واقع شده‌است. مقبرةالشعرا هم‌اکنون در پیرامون تکیهٔ حیدر در تقاطع خیابان‌های ثقةالاسلام و عارف شهر تبریز واقع شده‌است و در ضلع شرقی بقعه سید حمزه و مقبره قائم مقام و ملا باشی قراردارد. مقبره الشعرا در گذشته با اسامی حظیره الشعرا ، حظیره القضاه ، قبرستان سرخاب نیز نامیده میشد اما متاسفانه گذشت روزگاران و مهم‌تر از آن حوادث طبیعی چون سیل و زلزله، شکل ظاهری آن را از بین برده است.

نام این گورستان در آثار مکتوب پیش از سدهٔ هشتم هجری به‌چشم نمی‌خورد. کتاب لباب‌الالباب تألیف محمد عوفی در سال ۶۱۸ هجری که در آن شرح حالی از شاعران سدهٔ هشتم هجری -همانند خاقانی و فارابی که در مقبرةالشعرا مدفون‌اند- گنجانده شده‌است، نامی از این مکان به‌میان آورده نشده‌است. قدیمی‌ترین اشاره به این گورستان در کتاب نزهةالقلوب تألیف حمدالله مستوفی در سال ۷۴۰ هجری می‌باشد؛ همچنین در «تاریخ گزیدهٔ مستوفی» تألیف ۷۳۰ هجری نیز به مقبرةالشعرا اشاره شده‌است.

به‌دلیل متروک‌شدن مقبرةالشعرا پس از زمین‌لرزه‌های سال‌های ۱۱۹۳ و ۱۱۹۴ هجری قمری و به‌دلیل مدفون‌شدن بسیاری از شاعران و عارفان بزرگ در این گورستان، در شهریورماه ۱۳۵۰ خورشیدی مسابقه‌ای برای طرح یک بنای یادبود در مقبرةالشعرا توسط روزنامه‌های اطلاعات و کیهان و مجلهٔ یغما برگزار گردید و پس از چندی پیشنهاد «غلام‌رضا فرزان‌مهر» برگزیده شد و عملیات احداث بنای یادبود آغاز گردید. هم‌اکنون این بنای یادبود نماد مقبرةالشعرا و یکی از نمادهای شهر تبریز محسوب می‌شود.

بیش از ۴۰۰شاعر، عارف و رجال نامی ایران و کشورهای منطقه از ۸۰۰سال پیش به ترتیب از حکیم اسدی طوسی تا استاد شهریار، یکی پس از دیگری در اینجا به خاک سپرده شده‌اند.

از معروفترین آرمیدگان در مقبرةالشعرا می‌توان به افراد زیر اشاره کرد:

اسدی طوسی، خاقانی شروانی، ذوالفقار شروانی، سید محمدحسین شهریار، عزیز خان مکری، شاهپور نیشابوری، شکیبی تبریزی، شمس‌الدین سجاسی، ظهیر فاریابی، قطران تبریزی، لسانی شیرازی، مانی شیرازی، مجیرالدین بیلقانی، مغربی تبریزی، همام تبریزی، اشهر سبزواری، بابامزید، باباحسن، عبدالرحیم آبادی، نظام الدین یحیی الغوری، حسن بلغاری، سلطان پیرباب، معین الدین صفار، کمال الدین عبدالقادر نخجوانی، بهاءالدین خاکی، ،ضیاءالدین بزرگ، ابوالعلاء فلکی، عصار تبریزی، انوری ابیوردی، شیخ محمد خیابانی، ثقةالاسلام تبریزی، امیه بن عمر و بن عمیه، محمد جعفر کبودر آهنگی قره‌گوزلو (مجذوبعلیشاه همدانی)، هفت خواهران، امیر عبدالغفار، میرزا شفیع مستوفی، حارث بن امیه، امام طالحه، پیر محمد، حافظ حسین زال، عبدالرحیم خلوتی، درویش سراج الدین قاسم، اکمل الدین مظفر بزازی، مجد الدین صنع الله کوزه کنانی، نجم الدین سمساری، برهان الدین واعظ هروی، قاضی مجد الدین محمد انصاری، خواجه عبدالرحیم اژآبادی، شمس الدین محمد خطاط، شیخ اسحاق مراغی، صلاح المله و الدین حسن نخجوانی ثم البلغاری، سید جلال الدین مهدی نقیب تبریزی حسنی، شیخ نور الدین بیمارستانی، تاج الدین منشاوی، فخرالدین احمد اره گر، پیر عماد الدین، اخی خیر الدینف غیاث الدین محمد، پیر لیفی، پیر سلیمانشاه جوهری، ابی حامد افضل الدین محمد بن اسعد بن الفقیه محمد التبریزی المحدث، حافظ حسن کمانکش، بهاء الدین محمد خاکی، پیر محمد، پیر رازیار، پیر قندیلی، پیر ترک، با با اسماعیل، بابا احمد قمچی باف، مولانا محمود اژآبادی، شرف الدین نوری طارمی، نصرالله طبیب، سلطان دده علی، دکتر مهدی روشن ضمیر، دکتر محمود پدیده، استاد جواد آذر، استاد میرزا طاهر خوشنویس تبریزی، محمود ملماسی، سید یوسف نجمی، استاد علی حریرچی

 

خفتگان در خواب سرخاب

میرزا میرانشاه

میرزا میرانشاه پسر امیر تیمور گورکان است که به سال 810 ه.ق با پسرش ابوبکر در جنگ با قرایوسف ترکمان شرکت کرد و غلامی ترکمان نادانسته زخمی بر میرانشاه زد و او را به زمین انداخت و سلاح و جامه اش را برداشت و یر او را از تن جدا کرد و نزد قرایوسف برد و قرا یوسف دستور داد آن غلام را کشتند و سر میرانشاه را به بدنش رسانده در گورستان سرخاب دفن کردند و بعد از مدتی شمس الدین غوری استخوان میرانشاه را به ماوراء النهر برده در قبعه الخزراء کش دفن کرد.

 

میرزا امیر عبدالغفار

امیر عبدالغفار یا میر عبدالغفار جد سادات طباطبایی تبریز در دو منار سرخاب است و در روضات الجنان در باره اش نوشته است.

میر عبدالغفار از سلسله شاه قاسم انوار است و در علم جعفر اطلاع کامل داشته به زیارت حج و مشاهده انبیا و ائمه رفته در دیاربکر اوزن حسن را به سلطنت بشارت داده و چون او به سلطنت رسیده میرعبدالغفار را شیخ الاسلام آذربایجان کرده و در کمال عزت احترام می زیسته و در زمان اوزن حسن بدرود حیات گفته فرزندان میرانشاه او را در مقبره خود در سرخاب دفن کرده اند.

 

میرزا شفیع موستوفی

نادر میرزا از قول میرزا رضا مستوفی فرزند این میرزا شفیع می نویسد که ظاهرا در سنه 1240 ه.ق درگذشته و در مقبره سرخاب تبریز مدفون شده است و از دوره حمله ترکان عثمانی به خراسان رفته و در آنجا درس خوانده . چون نادرشاه عزم فتح آذربایجان کرده در مشهد مقدس میرزا شفیع را دیده و او را منصب استیفای خاصه داده و چون آذربایجان را فتح کرده وزارت آذربایجان را نیز به او تفویض نموده است.

 

مزار سهراب

در روضات الجنان نوشته: سهراب هم از اصحاب در سرخاب در جوار مزار حضرت بابا حسن است. مزاری است معروف و مشهور. چنین مشهور است که اول کسی که از اصحاب در گورستان سرخاب مدفون گشته وی بوده و به واسطه مرقد آن بزرگوار آنجا گورستان و مزار شده و اسم آن موضع را سهراب می گفتن بعد از آن به مرور ایام و جوار کوه ( سرخ) سرخاب شده است.

امام طلحه، پیرمحمد مشهور به پیر ممد، معین الدین صفار، کمال الدین عبدالقادر نخجوانی، حافظ حسن زال، عبدالرحیم خلویی، درویش سراج الدین قاسم، مجدالدین صنع الله کوزه کنانی، نظام الدین یحییالغفوری، نجم الدین سمساری، برهان الدین واعظ هروی، قاضی مجد الدین محمد انصاری، خواجه عبدالرحیم اژآبادی، شمس الدین محمد خطاط، شیخ اسحاق مراغی، صلاح المله والدین حسن النخجوانی ثم البغاری، سید جمالدین مهدی نقیب تبریزی حسنی، شیخ نورالدین بیمارستانی، تاج الدین علی منشاری، فخر الدین احمد اره گر، پیر عمادالدین، اخی خیرالدین، غیاث الدین محمد، پیر لیفی، پیر سلیمانشاه جوهری، ابی حامد افضل الدین محمد اسعدبن الفقیه محمد تبریزی المحدث، حافظ حسن کمانکش، بهاءالدین محمد خاکی، پیرمحمد مشهور به استاد حمامی، پیر قندیلی، پیر ترک، بابا احمد قمچی باف و مولانا محمود اژدرآبادی، شرف الدین نور طارمی، مولانا نجم الدین طارمی، نصر الله طبیب، سلطان دده علی.

در کتاب کوی سرخاب تبریز به قلم سید ضیاء الدین سجادی به طور مشروح به موضوع سرخاب و مقبره الشهدای تبریز پرداخته شده و دهستان قاضی جهان از توابع آذرشهر واقع در استان آذربایجان شرقی ذیل هفت مبحث اصلی با این عناوین معرفی شده است: موقعیت جغرافیایی و طبیعی؛ موقعیت تاریخی و باستانی؛ ویژگی‌های اقتصادی؛ ادارات، سازمان‌ها و مراکز خدماتی؛ خصوصیات جمعیتی، اجتماعی و آداب و رسوم؛ تاریخ آموزش و فرهنگ؛ مشاهیر، مشایخ، نخبگان و هنرمندان. کتاب با تصاویر برخی شخصیت‌های نامبرده در متن نیز اماکن تاریخ و مناظر طبیعی همراه است.