کاوشهای باستانشناسی قلعه باستانی اورارتویی بسطام
بسطام، نام باستانی “روسای. اورو. تور” یا “روسایپاتاری”، ایران، آذربایجان غربی، (53̋ 38̊ شمالی، 57̋ 44̊ شرقی، ارتفاع از سطح دریا 1300متر): عظیمترین قلعه اورارتویی در نیمه اول قرن هفتم ق.م.در ادامه با ونو همراه شوید.
روستای جدید بسطام [باسدام] تقریباً در ۵۰ کیلومتری شمال شهر خوی، با ارتفاع ۱۳۰۰متر از سطح دریا، واقع شده است. تقریباً در ۵۰ کیلومتری غرب آن، مرز ترکیه قرار دارد. در شرق آن، نخجوان به فاصله نزدیکتری قرار دارد. تقریباً در ۱۰۰ کیلومتری شمال بسطام کوه آرارات (آغری داغ) واقع شده که در روزهای صاف و آفتابی قابل مشاهده است.
این قلعه باستانی، بالاتر از روستای مزبور، بر فراز کوهی بلند در کرانه غربی رود آغ چای واقع شده است؛ درست در نقطهای که رود مزبور وارد دشت وسیع و حاصلخیز قرهضیاءالدین میشود. در روزگاران گذشته، برای آبیاری دشت مزبور، کانالهایی از این رودخانه منشعب شده است. این قلعه با قرار گرفتن در غربیترین نقطه این دشت، نه تنها دشت مزبور را تحت کنترل داشته، بلکه بخش عمدهای از مسیر غرب- شرق، از پایتخت اورارتویی توشپا (وان) تا سرزمینهای اورارتویی واقع در آذربایجان و ارمنستان را نیز کنترل مینموده است.
تاریخچه
همانگونه که کاوشهای باستانشناسی در محدوده روستای جدید آشکار ساخته، این مکان تقریباً قبل از هزاره سوم پیش از میلاد مورد سکونت قرار گرفته است. این ناحیه از قرن نهم ق.م. بخشی از قلمرو اورارتو بوده است و قلعه کوچکی در آن زمان در این نقطه احداث شده بود که بعدها هنگام احداث قلعه بزرگتر فعلی، تخریب شد. اوج اقتدار بسطام در نیمه اول قرن هفتم ق.م. رخ داد؛ زمانی که روسای دوم فرزند آرگیشتی (۶۵۰-۶۷۵ ق.م.) قلمرو خود را ساماندهی نمود. قلعه بسطام در میان اقامتگاههای سلطنتی روسای دوم (آیانیس، آدیلجواز، کارمیربلور) مستحکمترین آنها بوده است و در واقع پس از قلعه وان (توشپا)، بسطام بزرگترین قلعه اورارتویی محسوب میشود. با این وجود، این قلعه هم در دوره فرمانروایی روسا سقوط کرد و به آتش کشیده شد و دیگر مورد سکونت قرار نگرفت.
کشف و کاوش
اولین اطلاعات در خصوص این قلعه باستانی از یک کتیبه ساختمانی به دست آمد که گفته میشد در روستای بسطام یافته شده است و در سال ۱۹۱۰م. انتشار یافت. قلعه واقعی در سال ۱۹۶۷م. توسط ولفرام کلایس، عضو مؤسسه باستانشناسی آلمان در تهران، کشف شد. به دنبال آن تیمی متشکل از باستانشناسان و متخصصان آلمانی، ایرانی، ایتالیایی، آمریکایی و سایر کشورها تحت سرپرستی و. کلایس و س. کرول در سالهای ۱۹۶۹-۱۹۷۸ کاوشهای خود را در این منطقه آغاز کرد.
در سال ۱۹۹۹ تیم باستانشناسی سازمان میراث فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، تحت سرپرستی حمید خطیب شهیدی، کاوشها را در این قلعه ادامه دادند.
نتایج کاوشهای باستانشناسی
در محدودهای قریب به ۴۰۰×۸۰۰ متر، روسای دوم قلعهای را بنا نهاد که به اشکوبهای پایینی، میانی و فوقانی تقسیم میشود. به نحوی که، برجها و باروهای مستطیل شکل آنها را در بر گرفتهاند. تمامی سازهها از خشتهای گلی بنا نهاده شده بر روی فونداسیونهای بلندی از سنگ تشکیل یافته بودهاند. اقامتگاه سلطنتی در بالاترین یا شمالیترین نقطه قلعه ساخته شده بود که در حدود ۱۵۰ متر از دشت، بالاتر بود. در آن بالا، اتاقهای متعددی مورد حفاری قرار گرفتند و تکههایی از پوشش رنگی دیوارهها کشف شدند.
اشکوب میانی حاوی مخازن بزرگ تسلیحات و انبارهای بزرگ برای ذخیره گندم، شراب و روغن بود. در سایر ساختمانها بقایای استخوانهای سوخته بیش از ۱۵۰۰ حیوان مشاهده گردید که احتمالاً به عنوان ذخیره غذایی فصل زمستان ذخیرهسازی شده بودند. علاوه بر استخوانهای سوخته در حدود ۱۵۰۰ عدد مهر سفالی که دارای نشانهای مخصوص مربوط به مهر شخص پادشاه، شاهزادگان و سایر مقامات عالیرتبه بودند، کشف گردیدند. در کنار این مخازن تسلیحات، یک سطح مربع شکل کشف شد که احتمالاً روسا بر بالای آن معبدی برای خالدی، خدای اورارتویی، بنا نهاده بوده است. روسای دوم در کتیبه مزبور از ساخت یک معبد یاد میکند. همچنین تکههای متعددی از دیگر کتیبههای سنگی کشف شد.
اشکوب پایینی یا جنوبی قلعه شامل چراگاه و یک اصطبل برای نگهداری در حدود ۶۰ اسب بود. در عین حال، یک آسیاب، یک نانوایی و چندین مخزن کوچک تسلیحات در این قسمت کشف شد. کتیبههای تخت سفالی حاوی نامههای سلطنتی و همچنین اشیای برنزی و تسلیحات آهنی همچون یک سرنیزه بزرگ کشف شدند. در بین سایر اشیای مکشوفه مهرهای استوانهای، یک ریتون به شکل سر آهو و استخوانهای کندهکاری شده کشف شدند. ورود به قسمت پایینی قلعه از طریق دروازهای که در کنار یک برج قرار گرفته، میسر میباشد.
در دشتی که در پایین قلعه واقع شده، خانههای شخصی و برخی ساختمانهای عمومی مشاهده گردید. کارگران و بردگان در کلبهها و خانههای محقر زندگی میکردهاند. با گستردهتر شدن سکونتگاهها، اصطبلهای بیشتری ساخته شده بود؛ یک اصطبل روباز هم ساخته شده بود که شرقیترین سازه قلعه محسوب میشود. در شمال قلعه، دومین دروازه و همچنین یک اصطبل دیگر ساخته شده بود. یک مسیر پلکانی که دارای استحکامات نظامی بوده، از این دروازه مستقیماً به قسمتهای فوقانی قلعه راه داشته است.
تخریب
پایان این قلعه بایستی به صورت ناگهانی در فصل پاییز اتفاق افتاده باشد؛ زمانی که تمامی انبارها پر بودهاند. از آنجایی که هیچ آثاری از قربانیان یک فاجعه احتمالی مشاهده نمیشود، به احتمال زیاد قلعه مزبور پس از یک محاصره کوتاه مدت به اشغال درآمده و ساکنان آن از سوی اشغالگران به بیرون رانده شدهاند. تمامی ساختمانها مورد غارت قرار گرفته و سپس به آتش کشیده شده است. شاید شکل برخی پیکانهای کشف شده در لایه مربوط به تخریب قلعه و نیز در بیرون دیوارهای استحکامات نظامی که به پیکانهای سکایی معروفند، بتوانند ماهیت متجاوزان را آشکار سازند، با این حال برای تأیید این نظر هنوز تحقیقات بیشتری لازم است.
این مکان به طور کامل مترکه نگردید. شواهدی در دست است که متجاوزان برای مدتی در این قلعه اشغال شده، سکونت گزیدهاند. در دوره مادها یا در اوائل دوران هخامنشیان، ناحیه کوچکی در مجاورت محلِ مشهور به هالنبائو (تالار ستوندار) در نزدیکی دروازه شمالی برای یک دوره کوتاه مورد اسکان قرار گرفته است. همچون بسیاری از مکانهای دیگر این منطقه، بسطام نیز در قرون وسطی مورد سکونت قرار گرفت و استحکامات نظامی در آن به وجود آمد. از سکهها و ظروف سفالی لعابدار متعلق به قرون وسطی چنین برمیآید که به احتمال قوی، ساکنان مزبور ارمنیها بودهاند. پس از آن، دیگر قلعه به کلی متروکه گردید و تنها یک روستای کوچک در نزدیکی رودخانه تا روزگاران جدید باقی ماند.